جدول جو
جدول جو

معنی نافرمان شدن - جستجوی لغت در جدول جو

نافرمان شدن(طَ دَ)
استعصا. عصیان کردن. سرکشی کردن. طاغی و یاغی شدن. فرمان نبردن. متمرد شدن: و فتح به بست به خالد اندر نافرمان شده بود خالد از فراه به بست شد. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
نافرمان شدن
عصیان کردن فرمان نبردن: (و عصینا و نافرمان شدیم. {مقابل فرمانبردارشدن فرمان بردن
تصویری از نافرمان شدن
تصویر نافرمان شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ تَ)
فرمان صادر شدن. مانند حکم شدن. (از آنندراج). مقابل فرمان کردن. رجوع به فرمان کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرمان شدن
تصویر فرمان شدن
صادر شدن فرمان
فرهنگ لغت هوشیار